پنج شنبه, فروردین ۹, ۱۴۰۳

اگر به امید باران بمانیم چاه حفر نمی کنیم

رستمی

تعاون آنلاین – در کشور ما به لحاظ تاریخی «عادت واره» ای وجود دارد که به سبب آن نگاه مردم به بالا و به دولت است تا همه کمبود ها و نارسایی ها را برطرف کند. در بین تعاونگران هم این عادت وجود دارد و همواره از عدم حمایت و نظارت دولت شکایت دارند. می خواهم به جواب این سوال برسم که منشا این عادت کجاست و چرا همه چیز را از بالا و از دولت می خواهیم؟

فرایند توسعه در هر کشور به چند عامل بستگی دارد که عبارتند از رشد اقتصادی، تشکیل جامعه مدنی، وجود دولت کارآمد، حاکمیت قانون اساسی، وجود نهادهای سیاسی دموکراتیک و تشکیل جنبش های اجتماعی مانند حفظ محیط زیست و عدالت خواهی . این ها از الزامات توسعه یافتگی هستند که بر روی آنها اتفاق نظر وجود دارد.

 نقش دولت در اقتصاد چیست؟

طیف متنوعی از نظریات و تئوری ها وجود دارد. یک سر طیف سوسیالیست ها هستند که باور دارند اقتصاد باید به کلی دولتی باشد و به  تجارت آزاد قایل نیستند. این نظریه در دنیا روزهای آخر خود را طی می کند. یک سر دیگر طیف نئو لیبرالیست ها هستند که عقیده دارند دولت نباید هیچ دخالتی در اقتصاد داشته باشد. هر دو رویکرد افراطی که ذکر شد با شکست مواجه شدند. در دهه ۴۰ تا ۷۰ میلادی دنیا به این نتیجه رسید که دولت با داشتن مسئولیتهای ملی و منابع مالی و مالیاتی باید از طریق ایجاد زیرساخت ها نقش پیشران اقتصاد را داشته باشد.

در مجموع نظریات مختلف در مورد رابطه دولت و بازار این اجماع وجود دارد که هیچ اقتصادی در غیاب یکی از این دو عامل موفق نخواهد شد. به عبارت دیگر دولت و بازار هر دو باید در اقتصاد نقش مکمل داشته باشند.

دولت چگونه می تواند در خدمت اقتصاد باشد؟

دولت می تواند خشونتهای داخلی و خارجی را کنترل کند چرا که نظم و قانون اولین لازمه پیشرفت اقتصاد است. اگر نظم بر کشوری حاکم نباشد مکانیزم ها بازار مختل می شود. مورد دیگر تنظیم تعاملات بین المللی و کمک به توسعه ارتباطات تجاری است و مورد سوم تولید کالای عمومی است. امنیت، بهداشت و آموزش کالای عمومی هستند که دولت باید آنها را تامین کند. رفع کاستی های نظام بازار از دیگر مواردی است که دولت می تواند به اقتصاد کمک کند. در بحران سال ۲۰۰۸ در آمریکا دولت وارد عمل شد تا بحران را مدیریت کند. در نظام رقابتی بازار گرایش سرمایه گذاران خصوصی به برخی حوزه ها مانند کشاورزی کمتر است و دولت باید این عدم تعادل را برطرف کند و یکی از مثال های رفع کاستی ها خرید تضمینی گندم است. مورد آخر کمک به توسعه عدالت و کاهش فقر است که باعث دو قطبی شدن جامعه می شود و رشد اقتصادی را مختل می کند مانند اتفاقی که در برزیل افتاده و شهرهای کاملا دو قطبی دارد.

ویژگی های دولت کارآمد چیست:

دولت برای ایفای نقش خود در اقتصاد باید ویژگی هایی داشته باشد. اولین ویژگی توانایی دولت است. دولت تنها نهادی است که اجازه استفاده از قدرت را به شکل مشروع دارد و به وسیله آن نظم و قانون را در کشور حاکم می کند. ویژگی بعدی اخذ مالیات است و دارا بودن سازمان های بروکراتیک باعث می شود که دولتها از این طریق می توانند سیاست های خود را اعمال کنند. دولت باید خیرخواهی داشته باشند چون از طریق نظام دموکراتیک انتخاب می شوند. ویژگی دیگر دولت توجه به رفاه عمومی و رسیدگی به مناطق محروم است که بخش خصوصی حاضر به سرمایه گذاری در آن مناطق نیست. دولتها از بصیرت و قدرت تحلیل اوضاع و سازمان های برنامه ریزی برخوردارند چرا که اطلاعات وسیعی از جنبه های مختلف در اختیار دارند.

آسیب مداخله بیش از حد دولت در اقتصاد چیست؟

گفتیم که مداخله دولت در اقتصاد اجتناب ناپذیر است اما حفظ تعادل در این مداخله چالش برانگیز است. یکی از آسیب های مداخله بیش از حد دولت در اقتصاد این است که اقتصاد از حالت رقابتی خارج می شود. دومین آسیب این است که دولت ها در تشخیص اولویت ها دچار خطا می شوند. علاوه بر این بروکراسی افزایش می یابد. بروکراسی برای توسعه اقتصادی لازم است اما تیغ دو لبه ای است که باعث کند شدن اقتصاد نیز می شود. امروز عمده منابع مالی دولت صرف حفظ بروکراسی می شود. دولتها معمولا به گونه ای عمل می کنند که خلاقیتها را از بین می برند و در مواردی منافع شخصی بر منافع ملی اولویت پیدا می کند. یکی دیگر از آسیب های مداخله بیش از حد دولت در اقتصاد انحصاری کردن آن است که قابلیت رقابت در سطح بین المللی را از دست می دهد.

چرا نگاهمان همواره به دولت است ؟

عادت واره ای که در کشور ما وجود دارد اطاعت پذیری و نگاه به بالا است. نقش هر یک از مردم به عنوان فرد نادیده گرفته می شود و این عادت واره در همه ابعاد زندگی ایرانیان وجود دارد. این عادت واره به همراه پول فروش نفت باعث شد که دولت در طول تاریخ به سردمدار اقتصادی تبدیل شود و انتظارات مردم از دولت بالا برود. به عبارت دیگر این انتظار عمومی به وجود آمد که دولت مسئول رفع همه کاستی ها و نیازهای جامعه است. در بخش تعاون نیز این عادت واره باعث شد که فکر کنیم دولت باید تعاون را ترویج و گسترش دهد.

ما باید این حالت افعالی را کنار بگذاریم و عادت مبتنی بر خوداتکایی و توانمندسازی را جایگزین آن کنیم. رویکرد مدیران تعاون باید به سمت توانمند سازی تغییر کند. تعاون زمانی گسترش می یابد که مردم مزیت تعاونی ها را در عمل ببینند و در خود تعاونی ها ببینند. هر یک از ما در هر سطحی که هستیم وظیفه داریم که خود اتکایی را در بخش پرورش دهیم. تعاونی ها و اتحادیه ها باید سطح ارتباطات خود را افزایش دهند و انواع نیازهای حقوقی، مالیاتی، تجارت بین المللی و دیگر نیازها تعاونی ها را از طریق مشاوره برطرف کنند. آموزش در بزرگسالان امری داوطلبانه است پس مدیران باید خود بخواهند که آموزش ببینند.

ما در شاخص های کارآفرینی در سطح بین المللی وضعیت مناسبی داریم و در شاخص ایجاد بنگاه هم تراز با اروپا هستیم اما شاخص های کارآفرینی سازمانی ما بسیار ضعیف است. یعنی بنگاه در ایران به وجود می آید اما بزرگ نمی شود و محدود می ماند که به سبب همین عادت واره است. پس باید نگاهمان را از بالا برداریم و در مقابل هر مشکلی از خود بپرسیم من باید چه کار بکنم. اگر توانمند شویم تاثیر گذار خواهیم شد.

درج دیدگاه