یک از ضرورتهایی که در تجارت رقابتی امروز برای موفقیت مدیران در هدایت کشتی شرکت بر اقیانوس پرتلاطم تجارت لازم است دارا بودن مهارتهای متفاوت؛ از تحلیل بازار گرفته تا بکاربست استراتژیهای عملی و اجرایی است.
یک از ضرورتهایی که در تجارت رقابتی امروز برای موفقیت مدیران در هدایت کشتی شرکت بر اقیانوس پرتلاطم تجارت لازم است دارا بودن مهارتهای متفاوت؛ از تحلیل بازار گرفته تا بکاربست استراتژیهای عملی و اجرایی است. امروزه مدیران برای هدایت تجارت و صنعت خود نیازمند مهارتهای بسیار متفاوت تر و پیشرفته تری از اندک زمان گذشته اند و روز به روز نیاز به این مهارتها متفاوتر و متنوع تر می شوند. ضرورت این نیاز و قبول این واقعیت که مهارتهای متفاوت برای موفقیت بیشتر نیاز امروز تعاونی ها است باب جدیدی را برای ورود موضوعی به نام هوش چندگانه در این حوزه را سبب شده است. هوش چندگانه در مقابل نگاه تک بعدی هوش ایجاد شد نگاهی که قضاوت در مورد باهوش بودن یا برعکس آن را خیلی ساده استدلال می کرد. در صورتیکه در نگاه جدید این موضوع به این راحتی استدلال و قضاوت نمی شود. در گذشته با هوش بودن فرد بیشتر با مهارت ریاضی و توان حل کردن سوالات هوشی سنجیده و قضاوت می شد در صورتیکه عملکردهای برعکس و ناموفق از افرادی که با استفاده از سیستم تحلیل هوش گذشته باهوش سنجیده شده بودند در محیط های مدیریتی و تعاونی ها دیده شدند و این شواهد پای استدلالیان این سنجه را کمی لرزاند. نظریه جدید توسط هاوارد گاردنر توسعه داده شد براساس نظریه گاردنر ما انسان ها همگی از نظر هوش و توانایی کاربرد هوشهای چندگانه تفاوت داریم، چون از توانایی و پتانسیل ذهنی و هوشی متفاوتی برخورداریم. نظریه هوش چندگانه گاردنر شامل موارد زیر است: هوش کلامی: توانایی تفکر کلامی و استفاده از زبان برای بیان منظورها، هوش منطقی – ریاضی: توانایی انجام عملیات ریاضی، هوش فضایی: توانایی تفکر سه بعدی، هوش بدنی – جنبشی: توانایی دستکاری اشیا و تبحر جسمی، هوش موسیقیایی: حساس بودن نسبت به زیر و بم آهنگ، ریتم و تن صدا، هوش بین فردی: توانایی درک دیگران و تعامل موثر با آنها، هوش درون فردی: توانایی فهم خود، هوش طبیعی: مشاهده الگوهای طبیعت و فهم نظام های طبیعی و مصنوعی ساخت انسان، هوش وجودی: ظرفیت مطرح کردن سوالات وجودی.
مدیران تعاونی ها برای موفقیت بیشتر در عرصه تجارت امروز نیازمند تقویت تمامی ابعاد هوش خود در هوش چندگانه هستند به عنوان مثال برای تحلیل کیفیت بازار، تحلیل استراتژی های ورود به بازار برای خود و پیش بینی استراتژیهای رقبا نیاز به تقویت ابعاد هوش منطقی و فضایی از مجموعه ابعاد هوش چندگانه را دارند. و یا برای سخنوری در عرصه مذاکرات داخلی و ملی و بین المللی نیاز به هوش کلامی بیشتر احساس می شود و یا برای پی بردن به نظام های طبیعی حاکم بر روابط بخش های مختلف در تجارت و صنعت باید هوش طبیعی تقویت گردد. مدیرانی که توانایی هوش چندگانه آنها بالا باشد بیشتر و بهتر می توانند نیاز مشتریان را شناسایی کرده و پاسخ مناسب به آنها بدهند. جالب توجه این است که مشارکت پذیری این هوش بسیار بالاتر و بهتر از دیگر هوش های غیر از هوش چندگانه است به عنوان مثال دارا بودن هوش استراتژیک برای افراد استراتژیست بیشتر ضروری است نه برای افراد پایین تر هرم سلسله مراتب سازمانی ولی در صورتیکه هوش چندگانه ضرورتی است که در تمام سازمان جاری شده و از همان فردی که در پذیرش و ورودی شرکت یا صنعت قرار دارد تا به مدیران میانی و عالی رتبه به این هوش نیاز دارند ولی توازن وزنی هر نیاز برای هر یک از ابعاد برای هر فرد نسبت به موقعیت و جایگاهش متفاوت تر است و این تفاوت بسیار منطقی و عادلانه است زیرا که مدیری که در فرآیند تدوین استراتژی درگیر است نیاز به بعد فضایی و منطقی ریاضی در او نسبت به دیگر افراد سازمان که در تدوین استراتژی درگیر نیستند بیشتر احساس می شود.
