چرا تعاون جایگاه واقعی خود در اقتصاد را پیدا نکرده است؟ سهم بخش تعاون از اقتصاد ایران چرا هنوز به رقم پیش بینی شده ۲۵ درصد نرسیده است؟ این ها سئوالات مهمی است که پاسخ کارشناسان بدان می تواند راهگشای فردای تعاون باشد.هادی حق شناس، کارشناس اقتصادی و نماینده اسبق مجلس شورای اسلامی در گفتگو […]
چرا تعاون جایگاه واقعی خود در اقتصاد را پیدا نکرده است؟ سهم بخش تعاون از اقتصاد ایران چرا هنوز به رقم پیش بینی شده ۲۵ درصد نرسیده است؟ این ها سئوالات مهمی است که پاسخ کارشناسان بدان می تواند راهگشای فردای تعاون باشد.هادی حق شناس، کارشناس اقتصادی و نماینده اسبق مجلس شورای اسلامی در گفتگو با تعاون آنلاین توضیحات دقیقی در این خصوص دارد. مشروح این مصاحبه در پی می آید:
مشکلات متعددی این روزها متوجه اقتصاد ایران است با این حال برخی بر این اعتقادند که در شرایط کنونی بخش تعاون میتواند از اقتصاد کشور حمایت کند. ایا این گفته را قبول دارید؟
در گذشته پیشبینی شده بود سهم این بخش در اقتصاد به ۲۵ درصد برسد اما اکنون با احتساب تعاونیهای مصرف نهایتا سهمی پنج درصدی دارند که رقم ناچیزی است. رشد تعاون نیازمند فرهنگسازی در جامعه است چرا که همه میدانیم ایرانیها اصولا به فعالیتهای گروهی کمتر متمایل هستند و این مساله در اقتصاد به مراتب پررنگتر از حوزههای دیگر است.
دلیل اینکه تعاونیها در اقتصاد ایران رشد نمیکنند باید در این نکته دید که شرکتهای با قدمت یک قرن هم در ایران وجود ندارند حال آنکه در بسیاری از کشورهای توسعه یافته و در حال توسعه تعداد این بنگاهها بسیار بیشتر است. به همان دلیلی که اکثر شرکتها در ایران جوانمرگ میشوند، فعالیتهای مرتبط با بخش تعاون نیز هیچگاه آنطور که باید و شاید در اقتصاد ایران جایگاه در خوری نیافتند.
فکر می کنید بخش تعاون چگونه می تواند سهم خود را از اقتصاد افزایش دهد؟
با اصلاح قوانین، اتخاذ سیاست های حمایت گرایانه از این بخش و بستر سازی مناسب برای فعالیت بخش خصوصی و تعاونی . وقتی فضای کسب و کار در کشوری مساعد باشد،فعالان اقتصادی در هر قالب و قامتی می توانند فعالیت خود را از سر بگیرند. بر این اساس اگر دولت بتواند بستر سازی مناسبی را برای فعالیت فعالان اقتصادی فراهم کند، بخش تعاون نیز با توسعه و رشد همراه خواهد شد.
آیا دولت ها در ایران عزمی برای اجرای این پیش بینی را دارند؟
همه بر نقش منفی دخالتهای دولت در اقتصاد ایران باور دارند. البته منظور این دولت یا آن دولت نیست، بلکه تقریبا تمام دولتها نقشی منفی در اقتصاد داشتند. دولتها همواره تصمیماتی میگیرند که نتایج آنی داشته باشد و به تبعات بلند مدت این تصمیمات بی توجه هستند. به طور مثال همه میدانیم دولت فعلی با پرداخت یارانه مخالف است اما همین دولت برای واردات کالاهای غیر اساسی ثبت سفارش را با ارز چهار هزار و ۲۰۰ تومانی انجام میدهد. به عبارت سادهتر دولت یارانه ارزی میپردازد که به معنای اخلال در نظام تولید است زیرا کالایی که با ارز چهار هزار و ۲۰۰ تومانی وارد میشوند در مقابل تولیدات ایرانی که بخشی از موارد اولیه خود را قیمت ارز واقعی انجام دادند چیره میشوند و عملا تولید زیان میبیند. این دست دخالتها تولید را زمین گیر میکند و اگر قرار بر حمایت از تولید است نباید به معنای دخالت باشد بلکه باید آن را دولتها در مقام سیاستگذار و ناظر ببینند.
مشکل اصلی تولید در کشور چیست؟
واقعیت این است که در سالهای متعدد جنگ و تحریم، تولید در ایران متاناسب با پیشرفت تکنولوژی رشد نکرده زیرا یا از فناوریهای قدیمی استفاده شده یا به دلیل کمبود کالا در داخل و افزایش تقاضا، عملا کیفیت فدای کمیت شده است. این دو عامل سبب شدند تا قیمت نهایی کالا در کشور در نسبت با بسیاری از کشورهای جهان بالاتر باشد.
این مساله نرخ بهرهوری در کشور را هم کاهش داده است. رابطه بهرهوری و قیمت کالا چگونه میتوان تبیین کرد؟
پایین بودن بهره وری در تولید به افزایش قیمت نهایی منجر میشود چون واحدی که با ۳۰ درصد از توان خود فعالیت میکند کالایی با قیمت بالاتر تولید میکند. این در حالی است که در پنج برنامه توسعه و همچنین برنامه ششم هدفگذاری شده بود که ۳۰ درصد از رشد اقتصادی کشور از محل افزایش بهرهوری عملی شود که در عمل این رقم نهایتا یک درصد بوده است.
بهرهوری به طور کلی به معنای آن است که با فرض ثابت بودن همه چیز تولید کمتری انجام گیرد. متعاقب این مساله قیمت افزایش مییابد و در ادامه تقاضا را هم کاهش میدهد.
علاوه بر این مشکلات دیگر تولید در ایران را دیگر چه میدانید؟
تولید ایران قابلیت رقابت با کالاهای خارجی را ندارد و به همین دلیل بیشتر کالاهای صادراتی از ایران، محصولاتی چون پسته، خاویار، نفت خام، محصولات پتروشیمی و محصولات معدنی هستند و درنتیجه صادرات صنعتی نقش کمی در ارز آوری برای کشور دارند. این را نیز میتوان در قیمت بالا و کیفیت پایین محصولات ایرانی جست.
از سوی دیگر بیشتر توجه صادرکنندگان ایرانی به صادرات به کشورهای دوردست اروپایی، شرق آسیا و آمریکا است؛ حال آنکه ایران با پانزده کشور مرز خاکی دارد و این فرصت بزرگی را نصیب کشور میکند. اگر یادتان باشد در درگیری میان روسیه و ترکیه، روسها تمایل زیادی داشتند که ایران را جایگزین ترکیه کنند اما این فرصت تاریخی از دست رفت. چنانچه این اتفاق نمیافتد اکنون ایران میتوانست با فراغ بال بیشتر با تحریمهای آمریکا مقابله کند.
با همه اینها ایران چگونه میتواند خود را از این وضعیت برهاند؟
اقتصاد ایران بیش از هر زمان دیگری نیازمند یک انقلاب ریشهای در اقتصاد است. هر چند میتوان به موارد دیگری چون بوروکراسی طولانی، سختی اخذ مجوز برای آغاز فعالیتهای اقتصادی، مشکلات پرداخت تسهیلات بانکی، فضای بد کسب و کار و دهها مورد دیگر نیز به عنوان موانع تولید اشاره کرد اما دو عاملی که پیشتر گفته شد به نظر من نقش تعیین کنندهای دارند.
بخشی از مشکلات کشور به تصمیمات اتخاذ شده از سوی دولت باز میگردد. با یک مثال این موضوع را باز میکنم. در گذشته بودند افرادی که علیرغم همه این مشکلات اقدام به تولید گوجه فرنگی برای تولید و صادرات رب کردند. با کاهش تولید گوجه فرنگی در کشور، دولت در اولین اقدام صادرات این محصول را ممنوع اعلام کرد و تولید کنندهای که با دهها مشکل خود را وقف داده بود ورشکست میشد. به بیان دیگر دولت با یک تصمیم غلط انگیزه برای سرمایهگذاری تولید را از بین میبرد و همین میشود که حتی بسیاری از افراد دارا هم ترجیح میدهند به جای حضور در تولید به سمت سوداگری و فعالیتهایی مانند دلالی بروند.