سه شنبه, آبان ۲۹, ۱۴۰۳

تعاون در هفته ای که گذشت: تعاونی «واره» را از نو بسازیم

تعاون آنلاین-کاوه فرهادی، در همایش «مدرسه تعاونی، اقتصاد مشارکتی» گفت:«حوزه مدیریت دانش از دو مفهوم اصلی دانش ضمنی و دانش عینی آغاز می شود اما قبل از این که وارد این دو مفهوم بشویم باید ببینیم زمینه ای که این دو مفهوم از بعد معرفت شناسی در آن زیست می کنند چگونه است.

او ادامه داد:«مهمترین مولفه ساخت زمینه ای که این دو مفهوم در آن جای می گیرند تکامل گرایی است. هر چند مفهوم تکامل گرایی از رویکرد زیست شناسی و با نظریه داروین و لامارک آغاز می شود و در آن نگاه تکثرگرایی وجود دارد اما آن نگاه تکثر گرایی وقتی وارد حوزه علوم انسانی شده بدل به نگاه تک خطی می شود و آن بخشی که داروین و لامارک در مورد یاری گری جانوران اشاره می کنند گویی به فراموشی سپرده می شود.»

وی افزود:«این نگاه خطی به علاوه رویکرد فردیت شده و انسان هر چیری را که قرار بود بعد از نیچه غیر از خودش هدف قرار دهد خودش را هم همراه با آن هدف قرار می دهد. امروز اگر تفکر با دانش به عنوان کسب خرد آغاز می شود، دانش خود بدل به ابزار رسیدن به قدرت و با حذف عطف به معطوف آن، دانش خود قدرت می شود. ما از زمینه ای سخن می گوییم که هر کدام از ما یک هدف هستیم و ابزار قدرت، خود قدرت است. اجازه دهید مثالی بزنم تا موضوع روشن شود. مهندسان کارخانه اتومبیل سازی فورد متوجه شدند که با نصب یک کیت ۸ تا ۱۰ دلاری در اتومبیل می توانند از انفجار باک خودرو در هنگام تصادفات جلوگیری کنند. مسئولان مالی کارخانه پس از انجام محاسبات به این نتیجه رسیدند که هزینه پرداخت بیمه افرادی که در تصادفات حضور دارند با فرض کشته شدن ۱۰۰ نفر و زخمی شدن ۵۰ نفر از هزینه نصب کیت ها بر روی اتومبیل ها کمتر است و این کار را انجام ندادند.»

فرهادی ادامه داد:«ما با رویکردی رو به رو هستیم که دانش، قدرت است و نگاهش خطی و غایت انتظارش سود است. اجازه دهید این نگاه را از بعد زمان بسنجیم. هر کسی که به زمان اکنون نزدیک تر است جلوتر است و بالعکس. نکته دیگر این است که در سیاست گذاری علم و تکنولوژی وجود دارد این است که آنهایی که جلوترند پیشران ها هستند و دیگران باید آنها را دنبال کنند. حال تمام این مفاهیم را با دانش ضمنی و دانش عینی مواجه می کنیم. این دو مفهوم اصلی در واقع رویکرد اصلی مدیریت دانش را می سازد. دانش ضمنی دانشی است که مشهود نیست و باید کشف شود. مهمترین مفهوم دانش ضمنی این است که کشف شدنی است و البته غیر مکتوب مانده است. اما مهمترین ویژگی دانش عینی این است که مکتوب شده است و در کتاب ها و جزوه ها می بینیم و می خوانیم. در این نگاه غالب چیزی ارزش دارد که غیر از آنکه مکتوب شده است، در چارچوب مفهومی اولویتی دانش در غرب قابل تعریف باشد. وقتی می گوییم دانش خطی است یعنی دانشی بر دانش دیگر اولویت دارد. در غرب دانشی اولویت دارد که تبدیل به پول و سود شود و لاغیر. همین حالا دانشگاه M.I.T. رتبه ۱۷ اقتصاد جهان است. نظام رتبه دهی به دانشگاه ها به مسایل زیست محیطی یا جوامع انسانی توجه نمی کند بلکه فقط به تولید سود توجه می کند. با ین نگاه یک دانش صریح مکتوب رسمی مورد تایید غرب داریم ویک دانش غیر رسمی داریم که در فضای آکادمیک نیست اما جزو میراث علمی بشر است. هنگامی که می گوییم هر کسی که به لحظه اکنون نزدیک است جلوتر است یعنی کاری با انباشت دانش گذشتگان نداریم و بخش عظیمی از دانش صریح جهان در افریقا و آسیا به حساب نمی آید. به عنوان مثال دانش پزشکی سنتی پیش از صنعتی شدن جهان که ابن سینا با زحمت فراوان آن را مکتوب کرد دیگر کاربردی ندارد مگر آنکه با رویکرد امروزی بتوان آن را به عدد و رقم تبدیل کرد. دانش صریح غیر رسمی خود دو بخش می شود. یک بخش دانش سنتی قبل از صنعتی شدن است و دیگری دانشی است که با زحمت و عرق ریزان روح انسان شناسان و جامعه شناسان صریح شده است. دانش ضمنی دیگری وجود دارد که هیچ دانشمندی نمی تواند این دانش را صریح کند، به عنوان مثال موسیقی مقامی.»

به گفته فرهادی، نتیجه گیری از این سخنان هم دو بخش دارد. «بخش اول این است که با این نگاه یک بخش عظیمی از دانش بشری آگاهانه مغفول می ماند به خاطر این که به سود تبدیل نمی شود. بخش دوم این است که در حوزه یاری گری، همیاری و دگر یاری هم بخش عمده دانش ما مغفول مانده است. اگر قرار است در حوزه تعاونی ها پیشرفت کنیم باید مدل های تعاونی را از کشورهای دیگر بیاوریم و با افتخار بگوییم که مردم در یکی از روستاهای کشوری در ۹۳ سال پیش همکاری می کردند؟ اما نگوییم که زنان ایرانی چند هزار سال سکان دار بزرگترین تعاونی سنتی زنانه لااقل در مشرق زمین بوده اند به نام “واره”؟  تا سال ۱۳۳۰ از هر ۱۰ زن ایرانی ۶ نفر عضو تعاونی “واره” بوده اند. “واره” یک تعاونی سنتی بود که بارها قحطی ها را در مناطق مختلف ایران زمین مدیریت کرده است. ما در حوزه کشاورزی باید تعاونی های ۵۰ سال پیش انگلستان را مدل کنیم اما نگوییم در این سرزمین با ۸۳ درصد خشکی به اندازه ۷.۷ برابر فاصله زمین تا ماه میله قنات داشته ایم؟ مگر قنات کار فردی است؟ متفکرین حوزه سد سازی می گویند متوسط عمر یک سد ۵۰ سال است اما این قنات ها به طور متوسط چند صد سال عمر دارند. ما خودمان آینده خود هستیم. اگر قرار است مدل های تعاونی را از درون دانش ضمنی یاری گری خودمان بسازیم باید به دانش ضمنی از دریچه مفهوم دانش خودمان نگاه کنیم نه نگاه غرب. می خواهم صحبتم را با یک سوال به پایان ببرم. البته که تعاونی “واره” دیگر نیست اما آیا ساخت مفهومی “واره” هم از بین رفته است؟»

حمید جاودانی: ایران کمترین سهم آموزش را در بین کشورهای هم رده دارد

حمید جاودانی سخنران دوم همایش بود. وی گفت:«بحث من در مورد امکان سنجی واقع گرایانه خصوصی و تعاونی سازی آموش در ایران است. روی صحبت من در این سخنان با تعاونی ها نیست بلکه با سیاست گذاران و برنامه ریزانی است که به رغم شعارهای ارزشی بدترین رویکرد ممکن که از سوی نظام سرمایه گذاری غرب است را در پیش گرفتند. عملکرد و نیت خیر خواهانه این جمع برجسته و همسو با بسیاری از رویکردهای علمی و آموزشی است. اساسا دانشی که در چنبره قدرت باشد کارایی ندارد. هر سیاست و روشی که به نوعی باعث سهمیه بندی طبقاتی، قشری، عقیدتی بشود و هر نوع بازدارندگی که دسترسی به حق جهانی ومدنی آموزش را از بین ببرد ناموفق و ناپایدار خواهد بود. آموزش عمومی با آموزش پایه تفاوت دارد. آموزش پایه که از پیش دبستان تا دوره دوم متوسطه است و آموزش عمومی از طریق رسانه و آموزشهای دیگر رسمی انجام می گیرد.

رویکرد خصوصی و تعاونی سازی آموزش تنها بر مبنای کالایی سازی و تجاری سازی آموزش امکان پذیر است. این بحث ایده آل و نظری است و به عنوان یک سیاست عمومی در کشور به خصوصی سازی نگاه می کند اما در عمل تعاونی هایی مانند راه رشد وجود دارند که قابل تقدیرند. بر اساس شاخص ها ایران از نظر تولید ناخالص داخلی در رتبه ۲۸ جهان است. ایران در سهم آموزش در سال ۲۰۱۵ کمترین سهم را نسبت به هم ردیفان خود داشته است. این رقم از سال ۲۰۱۳ روند کاهشی داشته و از سال ۱۹۹۹ تا به امروز این رقم ۳۰ درصد کاهش پیدا کرده است. سهم آموزش در ایران ۲.۹ درصد از تولید ناخالص داخلی است در صورتی که کشورهای کره جنوبی و فرانسه که جمعیتی برابر با جمعیت ایران دارند سهم آموزش ۵.۵ درصد و ۴.۶۲ درصد از تولید ناخاص داخلی کشورشان –که بسیار بیشتر از تولید ناخالص داخلی ایران است – هزینه می کنند. در تمام کشورهای به اصطلاح غربی هزینه کرد برای آموزش سیر صعودی داشته است و فقط در کشور ایران و مالزی جریان کاهشی دارند. مگر دولت وظیفه ای مهم تر از تامین رفاه و بهداشت و آموزش دارد؟ جالب اینجاست که همین سهم کم را نیز برای بخش خصوصی و تعاونی به حراج گذاشته اند. سهم آموزش ایران از ۴.۲۲ درصد در سال ۲۰۰۰ به ۲.۸۲ در سال ۲۰۱۲ ( طبق آخرین اطلاعات بانک جهانی) رسیده است که پایین ترین رقم است. این از منظر جهانی و سهم آموزش از تولید ناخالص داخلی.»

جاودانی ادامه داد:«میانگین درآمد سالانه یک خانواده در سال ۱۳۹۳ رقمی معادل ۳۱ میلیون تومان در سال و ۲ میلیون و ۶۰۰ هزار تومان در ماه است که خود این عدد بسیار جای بحث دارد. به رغم این که دولت می گوید نقش عمده ای در تامین حقوق مردم دارد اما تنها ۱۰ درصد از پرداخت حقوق افراد شاغل کشور بر عهده دولت است. در واقع دولت بزرگ نیست بلکه مداخله گری هایش زیاد است. خانواده های بدون فرد شاغل در کشور ۲۳.۷ درصد و خانواده های دارای یک فرد شاغل ۵۸ درصد است ومجموع آن بیش از ۸۱ درصد می شود. رویکرد دولت های مختلف بعد از انقلاب به رغم شعارها منطبق بر رفتارهای لیبرال است.»

آذر تشکر: اقتصاد مشارکتی، اقتصاد برابری است

آذر تشکر، جامعه شناس، دیگر سخنران این بخش از همایش بود. او گفت:«مدرسه تعاونی علی رغم سخنان مسئولان دولتی مبنی بر این که ۲۳ سال سابقه دارد، موضوع جدیدی است. این نوع تعاونی به هیچ وجه موضوعی نیست که بشود به صورت ضربتی آن را اجرا کرد. تاکید من بر این است که مدرسه تعاونی موضوعی نیست که بی مهابا به آن پرداخته شود و سریع در قالب آیین نامه و طرح و لایحه درآید.»

تشکر ادامه داد:«نام این همایش مدرسه تعاونی، اقتصاد مشارکتی است اما به اقتصاد مشارکتی کمتر پرداخته شد. اقتصاد مشارکتی مفهومی جدی است و مناسبات آن متفاوت است. وقتی می گوییم تعاونی، قرار نیست میدان جدید رقابت ایجاد کنیم. برای قرن ها تعاونی ها در کشور وجود داشته است و اقتصاد مشارکتی اقتصاد برابری است. مفهوم اقتصاد مشارکتی نباید در ورطه واگذاری بیفتد. دولت و جامعه شناسان هر دو می گویند واگذاری به جامعه اما منظور دولت از واگذاری بخش خصوصی است در حالی که ما اساسا از گیر بازار و دولت خسته ایم. مدارس خصوصی که همان بازار هستند کودکان ما را موجودات فرد گرا و رقابتی بار می آورند که نمی توانند در جامعه دوام بیاورند و مهاجرت می کنند. این بازار آموزش را تبدیل به یک کالای لوکس، تبدیل به بسته آموزشی می کند و می فروشد. ریختن شکل های جدیدی از اخلاق در جامعه – که توان بازیابی قدرت اخلاقی خود را دارد- نیازمند ترجمه خواسته های قبلی به زندگی آشفته امروز است. باید بدانیم که در واقع مشکلاتمان از جنس اخلاق نیست بلکه از جنس اراده است. باید روی ریل دیگری حرکت کنیم که در آن اصل سود و انباشت نباشد. اگر توانستیم چنین شخصیتهایی بسازیم موفق خواهیم شد. اقتصاد مشارکتی اقتصادی که در آن رقابت نیست و به جای ان همبستگی و سود برابر است.»

وی افزود:«ما بعضی مفاهیم مانند جامعه مدنی را بسیار تکرار می کنیم. جامعه مدنی بر مبنای حق رای شهروندان است. ما می خواهیم راجع به شهروندانی که حق رای ندارند حرف بزنیم. شهروندانی که آموزش درستی نمی بینند. با مدل تعاونی می توانیم کاری کنیم که فرو دستان خودشان به خودشان یاد بدهند.»

 

درج دیدگاه