جمعه, اردیبهشت ۷, ۱۴۰۳

مدیرعامل تعاونی مسکن صنعت چاپ و نشر استان تهران: اعضای ما نبودند کار نمی‌کردم/ چگونه می‌توان تعاونی‌های ورشکسته را نجات داد

مسعود جورابلو در اقتصاد تعاون چهره ای آشنا است. مجموعه‌های مختلف تلویزیونی از میزگردها و مناظره‌ها تا تدریس مبانی تعاون همچنین سخنرانی‌های پرهیجان در نقد سیاست‌های دولت اورا تبدیل به یکی از اصلی‌ترین چهره‌های نسل جدید اقتصاد تعاون در کشور ما نموده است. تحصیل در رشته علوم اجتماعی تا مقطع دکترا از یک سو و […]

مسعود جورابلو در اقتصاد تعاون چهره ای آشنا است. مجموعه‌های مختلف تلویزیونی از میزگردها و مناظره‌ها تا تدریس مبانی تعاون همچنین سخنرانی‌های پرهیجان در نقد سیاست‌های دولت اورا تبدیل به یکی از اصلی‌ترین چهره‌های نسل جدید اقتصاد تعاون در کشور ما نموده است. تحصیل در رشته علوم اجتماعی تا مقطع دکترا از یک سو و سال‌ها تجربه ساخت و ساز شخصی و فعالیت در بازار مسکن از سوی دیگر از این مدیر جوان، استعدادی فوق العاده در عرصه تعاونی‌های مسکن ساخته است تا به عنوان مشاور یا مدیرعامل کارنامه ای پربار بسازد.در حال حاضر او پیگیر تز خود در نجات تعاونی‌های مسکن است و درعمل یک مجموعه ورشکسته را فقط ظرف یک سال به شرکت تعاونی فعال در بخش مسکن مبدل کرده است آنچه می‌خوانید ماحصل گفتگو با دکتر مسعود جورابلو مدیرعامل شرکت تعاونی مسکن صنعت چاپ و نشر استان تهران است.

یک مرور کوتاه بر پیشینه شما در اقتصاد تعاون آنهم با روایت خودتان به نظرم نقطه مناسبی برای شروع گفتگوی ما باشد.

من از زمانی که در حوزه علوم اجتماعی به عنوان یک دانشجو مطالعات و فعالیت‌های نظری درباره مسائل  توسعه کشور را زیر نظر اساتید آغاز کردم به تعاون و مباحث مرتبط با آن علاقه مند شدم . جالب اینجاست که خیلی هم زود در حدود ۲۴ سالگی توانستم به وزارت تعاون راه پیدا کنم و اتفاقا در حوزه معاونت آموزش تحقیقات و ترویج این وزارتخانه باز فرصت مناسبی برای بسط مطالعات و تجربه نزدیک کار با بخش تعاون را پیدا کردم. در هر سه عرصه من تلاش کردم کار کنم و بخشی از سیاست‌های دولت وقت را در اقتصاد تعاون تحت تاثیر قرار دهم هرچند به نظر خودم خیلی هم موفق نبودم به طور مثال آموزش تلویزیونی مبانی تعاون در دوازده هزار دقیقه از مباحث تخصصی را در شبکه آموزش سیما ده سال پیش تولید و تدریس کردم ولی هدف اصلی کار که عدالت و رفاه در آموزش متقاضیان ثبت تعاونی‌ها بود حاصل نشد چرا که بسته‌های محتوای این برنامه فقط در یک دوره به دست هیئت مدیره‌ها و مدیران‌عامل در تعاونی‌های کشور رسید و بعد از آن دیگر هیچ ! در مباحث ترویجی هم ما اولین رسانه مکتوب در بخش تعاون را در قالب یک هفته نامه سامان دادیم چون من سردبیر نشریه داخلی این وزارتخانه بودم تصورم بر این بود که آنچه ما در بخش تعاون نیاز به تبلیغ و ترویج آن هستیم باید از چارچوب یک نهاد دولتی خارج شود و مخاطبین هدف گسترده‌تری را در جامعه نشانه بگیرد. یا در عرصه تحقیقات تلاش من سوق دادن به الگوی بهره برداری از یافته های تحقیقی در ایران بود که با همه کارهای  پراکنده در آن ایام اما در نهایت این تلاش هم بی فایده ماند. به طور کلی آنچه در وزارت تعاون مورد پیگیری من بود چندان اثربخشی در وضع امروز تعاونی‌های کشور پیدا نکرد، من هم به جهات مختلف در یک آرمان گرایی ذهنی در جوانی بودم و از این فضای فربه و ناکارآمد دولتی نالان و گریزان و در نهایت هم نتوانستم دوام بیاورم و به شیوه ای خودخواسته استعفا کردم و از دولت بیرون آمدم  و اتفاقاً  به خاطر تجارب حاصله به بدنه تشکیلات تعاونی‌ها نزدیکتر شدم …ابتدا به عنوان یک مدرس یا در نقش یک مشاور و بعدها حضور در ارکان تعاونی از جمله مدیریت ایفای نقش کردم و باز یک مرحله به واقعیت‌های اقتصاد تعاون در ایران نزدیکتر شدم و خیلی زود اساساً به این درجه از تجربه و آگاهی رسیدم که دولت در بخش تعاون جز افزودن بار مرارت ها در ایران کار چندان قابل اعتنایی نمی کند  و اصلاً چه جای حضور دولت در فضائی که مقرر است اقتصاد مردم نهاد شکل بگیرد؟

پس دقیقا علت مخالفت و نقد دائمی سیاست های دولت توسط شما به همان تجربه کوتاه برمیگردد ؟

آنچنان که بزرگان اقتصاد قبلا هم تاکید داشته اند در “کشتی اقتصاد ملی”، دولت باید  “ناخدا ” باشد نه  “پارو زن ” ….ما در ایران “نقشه مهندسی توسعه ”  اتفاق نظر شده بین نخبگان و حاکمیت نداریم،  جایگاه نامعلوم بخش‌های مختلف یک فضای غبارآلود در فرآیندها و نتایج حاصل آورده است. مواضع دولت هم بیشتر شبیه باور و بیانیه می‌ماند.

البته در زمینه کاهش تصدی های دولت تاکنون چند خیز مهم از جمله ابلاغ سیاست های اجرایی اصل ۴۴ قانون اساسی را داشته ایم اما اگر تاکنون موفق نبوده ایم دلایل متعدد دارد و بحثی مفصل می‌طلبد.

اما خیلی‌ها بر این تصور اند که حداقل برای تعاونی‌ها ، خدمات دولت چندان بد هم نبوده و بسته های مختلف حمایتی تعاونی ها را تقویت کرده است.

خب ، با حفظ احترام به چنین نگاهی باید بگویم که اصلاً در کشوری با بیشترین سهم دولت در اقتصاد ملی هیچ فعال اقتصادی در تعاونی ها یا بخش خصوصی نمی‌تواند نگاهی مثبت به دولت داشته باشد چون اصلی‌ترین رقیب ما در یک بازی ناعادلانه دولت است که با ابزارها و امکان های انحصاری در میدان رقابتی امکان هر نوع طرح ریزی بلند مدت استراتژیک را از اقتصاد مردمی گرفته و بعد برای آنکه رقیب ضعیفش منهدم نشود حالا چند امتیاز هم برای ما قائل شده خب این چه نوع حمایتی است ؟ این که بیشتر شبیه ترحم است بر یک بیمار در حال احتضار!

اما بسیاری از همکاران شما در بدنه تعاونی ها اصلی ترین مساله خود را در مناسبات درون سازمانی میدانند و نه محیط اقتصاد ملی و کنش های دولتی؟

البته با این موافقم ما در تجربه مدیریت تعاونی ها و به ویژه شخصا در اداره شرکتهای  تعاونی مسکن وقتی دقیق به اصل مسائل و چالش های مرتبط با کار نظر می اندازم در هر جا جالب است تاکید کنم همه جا ، یک اثر مکشوف یا مستتر از مسئله تشکیلات را می بینم به خصوص سطح نازل آگاهی عمومی یا خرد جمعی و همینطور کار جمعی و بحث مهم مدیریت بر اختلافات و تعارضات رنج اصلی ما در تعاونی هاست که به دلیل فقدان یادگیری و تجربه در کار تشکیلاتی و اینکه کار جمعی و روش های حل مسئله با توافق جمعی را بلد نیستیم باعث شده هر تعاونی بدون استثنا درجه ای از حواشی و مسائل غیر مرتبط با کار اصلی را در فضایی از بحث های اخلاقی تجربه کند. اما  باز می توان در یک رهگیری تاریخی ریشه های چنین نقصی را در فضای کارکردهای دولت  ارزیابی کرد.

 آقای دکتر!  شما چند سالی است که مشغول مدیریت بحران تعاونی های مسکن به ویژه مجموعه های ورشکسته یا زیان آورید و در آخرین تجربه خود هم به نظر کار بزرگی را در حال انجام دارید. آنچه که در جشنواره تعاونی‌های برتر امسال هم مورد تقدیر قرار گرفت. به هر حال فارغ از اینکه نحوه عملکرد شما چگونه بوده، اینکه بعد از ۱۰ سال بلاتکلیفی مردم در یک تعاونی مسکن بتوانید اعضا را به انسجام و کار را به روال برگردانید انصافا قابل تحسین است اما آیا واقعا شما هم به عنوان یک مدیر عامل درگیر حواشی و اختلافات کاری با ارکان تشکیلات می‌شوید یا برای جایگاه شما در احیای یک تعاونی ورشکسته افراد اعتبار بالاتری قائلند؟

اتفاقاً برعکس آنچه به نظر می رسد من  بیشتر از شاید هر همکار دیگر در موقعیت عادی کار درگیر تنش ها در تعاونی خود باشم در اینجا همان مدیریت بحران که شما هم اشاره داشتید موضوعیت دارد اگر هر کس بتواند واقعاً عامل حرکت یک شرکت ورشکسته شود و یا با ایده و ابتکار حتی لابی یا سرمایه گذاری موجبات نجات یک تعاونی را فراهم آورد به نظرم از ارکان و مدیران و حتی اعضای خود در شرکت همراهی بیشتر و اعتماد بالاتری از یک مدیر در شرایط عادی کار طلب میکند و آنگاه که این مطالبه با پاسخ مناسب همراه نشود موقعیتی تنش‌زا را طبعا ایجاد میکند.

در عین حال خود بحران هم متغیرهای محیطی که اصلی ترین ویژگی موثر بر نوع مدیریت است را متفاوت و منحصر به فرد میکند. تعاونی ها البته که از هر جهت باید محل مدارا و گفتگوی مدیران برای یک تصمیم جمعی باشند، اما وقتی یک تعاونی درگیر یک بحران تمام عیار است و مردم به عنوان اعضای آن به شدت بیمناک و ناامید امکان  زیادی در خطای ناشی از احساس ناامنی دارند ، در چنین وضعی،  البته چندان هم اولویتی جز نتیجه و اثربخشی روندهای کاری نباید  در دستور کار قرار گیرد و حتما نیاز است که یک مدیریت متمرکز ولو با فردگرایی بیشتر و استقلال در رای عهده دار مسئولیت شود و البته  درمقابل این درجه بالا از اعتماد اعضا هم باید پاسخگو گردد. تجربه شخصی من در مدیریت تعاونی مسکن نشان می دهد که هر چقدر در شرایط بحران که ریسک تصمیمات بالاتر است اگر یک تمرکز در عرصه تصمیم گیری با ایجاد استقلال و آزادی عمل بیشتر برای مدیر فراهم شود،  نتیجه ای موثرتر عاید می گردد البته ما یک ضعف قانونی هم داریم که در مجموعه مقررات بخش تعاون بین تعاونی دارای بحران و تعاونی عادی که مشغول به کارخود هستند تفاوتی از حیث قانونی وجود ندارد که این البته در رفع مشکلات تعاونیهای درگیر خودش یک ضعف محسوب می شود در عین حال متاسفانه فرهنگ ناصوابی در جامعه ایرانی حاکم بر باورها و عملکرد ماست که “معما چو حل گشت آسان شود ” وقتی ابتدای کار یک تعاونی درگیر اعتراضات گسترده ای از اعضای خود می شود هیئت مدیره  یا هر رکن نماینده از سوی اعضا با سراسیمگی  به یک مدیر اجرایی مراجعه می کند و برای رفع مشکل حاضر به پذیرش هر شرط و قراردادی است اما به محض اینکه اولین آثار از رفع بحران در خلال کار ، خود را نشان میدهد به جای قدرشناسی (حداقل در تجربه‌ای که من کرده ام ) تازه روندی از توقعات و مطالبات شروع می شود و بر این اساس گویی نقطه مبدا و مشکلات ابتدای راه از ذهن اعضا یا ارکان از یاد میرود. من امروز و این روز های خود را در چنین وضعی دقیقا میگذرانم.اما توانسته ام با اطلاع رسانی و آگاهی بخشی به اعضای خود جلوی بروز مشکلات یا سهم خواهی و باج گیری بعضی افراد را بگیرم شاید کمی سخت به نظر آید اما اگر ارتباط مستقیم و یا از طریق فضای مجازی با اعضا را بتوان دائمی کرد و تبادلات دیدگاه هم دو طرفه باشد خب درجه و احتمال بسیج کنندگی اعضا با تقویت موضع مجمع عمومی بالاتر میرود و میتوان انحرافات را کنترل کرد.

برای آشنایی بیشتر دقیقا منظورتان را از کاری که در نجات اقتصادی شرکت تعاونی مسکن تحت مدیریت خود کرده اید با بیان مصداق هایی از تصمیمات  بیان کنید واقعا چگونه می شود ظرف یک سال یک تعاونی را که ۱۰ سال درگیر مشکلات بوده به مسیر عادی برگرداند؟

خب در هر شرکت تعاونی باید یک مدیر در ابتدا توصیف دقیقی از مسائل آنجا به دست آورد هم مسائل مالی هم حقوقی و هم روابط بین افراد در یک شیوه کاملا واقع بینانه  بایستی مورد ارزیابی اولیه قرار گیرد. تعاونی های مسکن عموما یا در مرحله شروع کار کارگاهی یا در مرحله اتمام و تحویل واحدهای مسکونی بیشترین وقفه را دارا هستند و البته اینکه در کدام مرحله از کار توقف  ایجاد شده  یعنی بحران آیا در ابتدا یا انتهای عملیات حادث شده مهم است و همه اینها و بیشتر از این هم چیزهایی است که باید درست و دقیق مورد پایش و تحلیل یک مدیر یا تیم مدیریتی باشد.

من تعجب می کنم از اینکه چرا استقرار نظامات اداری در تعاونی‌های مسکن اینقدر سخت و دیر به انجام می رسد.در اکثر تعاونی‌های بحران‌زده شاهد یک نوع مدیریت هیئتی حاصل از متن روابط شخصی و غیر رسمی هستیم .در بسیاری از تعاونی ها هیئت مدیره های ما نمایندگان اعضا هستند و مطابق قانون باید خودشان عضو باشند و بنابراین در اکثر موارد  تخصص کافی در امر تصمیم سازی یا نظارت بر عملکرد ها را ندارند ، در عین حال  ما به جهت فرهنگی  هم توازن بین منفعت شخصی و منافع جمعی را یاد نگرفته ایم و در چنین صحنه هایی البته اداره یک تشکیلات طبیعی است که  پر از ریسک می شود. من به شخصه  مهمترین اقدامی که از ابتدا موثر در توفیق شرکت مان بود را اراده بر  ارتباط مستقیم با اعضا میدانم . همین الان هم اگر ارتباط دائمی و ارائه گزارش به اعضای تعاونی نمی بود هرگز مجال برای ادامه کار به من نمی دادند همان ها که در همه تعاونی ها به نظرم هستند و کارشکنی می‌کنند. بنابراین نه از سر ژست یا تعارف بلکه ارتباط دائمی با اعضا باید استراتژی مدیران تعاونی باشد چون رکن مجمع عمومی قوی ترین اهرم در مدیریت بر تعاونی هاست ولی اگر همان مجمع عمومی یا اعضا درگیر ناامنی یا بحران اعتماد با مدیرعامل باشند البته من احساس می کنم هیچ کاری نمی شود کرد. تراز مالی و مهندسی پولی در یک تعاونی مسکن هم خیلی مهم است که ما در هر تعاونی  زیان آور برای شروع اصلاح روند ها باید کار را از تراز آغاز کنیم و بعد تشریح عددها و رقم ها به اعضا خودش یک هنر و حوصله مدیریتی می خواهد در عین حال جلب اعتماد مردم امروز و این روز ها بسیار دشوار شده اما اگر این اعتماد صورت واقعی به خود بگیرد واقعاً کار در عرصه تعاونیها بسیار سرعت و سهولت می گیرد ما برای استقرار اعتماد اعضا در تمامی روندهای کاری تلاش کردیم و سلایق انسانی را حذف کنیم و با تعریف نرم افزارهای اتوماسیون ای که منحصر به کار تعاونی باشد آن هم به دست بچه های جوان متخصص در این امور یک سلسله توافقات در نحوه اداره تعاونی را با اعضا انجام دادیم مثلا در مورد اولویت بندی امتیاز ها و نحوه انتخاب واحد ها  در اکثر تعاونی‌های مسکن محله نزاع و حاشیه و بی اعتمادی است از مجموعه خانواده اعضای خود در فضای کار چه به صورت اشتغال کامل که به صورت معرفی به پیمانکاران خود استفاده کردیم و این اعضای ما امروز در اصل مسئله مشارکت داشته باشند و همین هم اعتماد بیشتر آنها را فراهم کرده است‌. گزارش مستقیم و بی پروا در معرفی متخلفین خودش یک قاعده برای اعتمادسازی در بین مردم است به این مهم هم علیرغم اینکه شاید برای شخص من دشمن سازی فراوان کرده باشد اما به انجام رسید.مشورت در حوزه های فنی بدون خساست موثر بود و خیلی از تکنیک های دیگر که به نظرم جنبه محرمانه دارد چون برای یک بنگاه اقتصادی در حکم تصمیمات پیش برنده است.

از حضور و پاسخگویی شما سپاسگزارم

 

درج دیدگاه